داستان کوتاه
بخش داستانهای کوتاه مجله سبک زندگی جایی است که روایتهای دلنشین، عمیق و الهامبخش گرد هم آمدهاند. این بخش به شما فرصت میدهد تا در دنیای کلمات غرق شوید، شخصیتهایی را بشناسید که تا مدتها در ذهنتان باقی میمانند، و از زاویهای تازه به زندگی نگاه کنید. هر داستان، پلی است میان تخیل و واقعیت؛ قصههایی از عشق، چالشها، امید و پیروزی که روح شما را جلا میبخشند و لحظاتی آرامشبخش و تأملبرانگیز را برایتان به ارمغان میآورند.

شیفت شب
در اوج شلوغی و هیاهوی شیفت شبانهای که انگار تمام اورژانس به تب و تاب افتاده بود، لحظهای برای نفس کشیدن پیدا نمیشد. در اینجا، سکوت حتی در خلوتترین لحظات نیز با فریادها و صداهای نگران از پشت خط تلفنها شکسته میشد. اما آن روز، روزی عجیب بود؛ روزی که تا همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند.

همسایه دیوار به دیوار
همسایه دیوار به دیواروزی روزگاری دورهمه با هم نزدیکتر بودندآنقدر نزدیککه هیچکس دلتنگ کسی نمیشد میگفتند همسایه دیوار به دیوار چون …

تنها گاراژ شهر
تنها گاراژ شهر تا راهی تهران بشه
آخرین امیدش،برای موندن تو این شهر کوچیک عشقش بود که حالا همه چی تموم شده بود …
اشک توی چشماش حلقه زد.
مینی بوس هیچوقت آنقدر دیر نمیکرد …
غرق تو افکارش بود که یهو
صدای سیاوش اومد که میگفت: کجایی؟

زندگی در دور تند
اولین روز کارم بود
شاد و جوان و پرانرژی …
تصمیم داشتم توی اون کار حرفه ای ترین بشم
به خصوص که کارم بادرمان بیماران سروکار داشت
دلم یه عالمه تجربه میخواست
تجربه های ناب
هم خوشحال بودم
هم نگران
ساعت را رو دور تند گذاشته بودن
هی وقت کم میآوردم نمیدونم چرا اینجوری بود